نظرگاه یا راوی در داستان

نظرگاه، راوی و یا زاویه دید در داستان، شخص یا حالتی است که نویسنده انتخاب میکند تا به وسیلهی آن خواننده را در جریان داستان قرار دهد. میتوان گفت نویسنده پشت نقاب راوی پنهان میشود و از طریق او داستان را برای خواننده روایت میکند.
بر اساس نوع روایت و میزان تسلط و دخالت راوی در امور داستان، نظرگاه به چندین نوع دسته بندی میشود.
١. اول شخص
در این نوع داستان، ماجرا از زبان "من" روایت میشود. یعنی راوی خودش افکار و احساساتش و ماجرای داستان را برای خواننده تعریف میکند. در این نوع نظرگاه راوی هرجا برود، هرچه ببیند و بشنود و هرچه در فکرش بگذرد را با ما در میان میگذارد. این راوی، ما را از دیدگاه و افکار دیگران و یا اتفاقاتی در داستان که او در آنجا حضور ندارد باخبر نمیکند.
گاهی راوی اول شخص، شخصیت اصلی داستان است و اوست که اتفاقات داستان را رقم میزند که "راوی فاعل" یا "راوی قهرمان" نام دارد.
گاهی هم راوی اول شخص، شخصیت اصلی نیست و کار خاصی در داستان انجام نمیدهد. او فقط داستان را میبیند یا میشنود و برای ما روایت میکند که "راوی ناظر" نام دارد.
غلامحسین ساعدی راوی اول شخصِ فاعل را برای داستان "خاکسترنشینها" انتخاب کرده است:
"جعبه را طوری کشیدم جلوی دریچه که فقط باریکهای از بیرون پیدا ماند و من رفتم کنار ماشین، یک دسته کاغذ گذاشتم بالای ماشین و برگشتم از باریکهی خالی بالای جعبه نگاه کردم. داییم پاش رو گذاشته بود روی جعبه و من انگشتان پیر و خمیدهاش را که با مرکّب سیاه شده بود میدیدم."
اول شخص ناظر را در داستان "جهنم-بهشت" جومپا لاهیری میتوان دید:
"همهی اشتراکاتی را که مامان و بابا با هم نداشتند، مامان و کاکو پراناب با هم داشتند: عشق به موسیقی، به فیلم، به شعر. هر دو اهل محلهای در شمال کلکته بودند؛ خانههاشان فاصلهی زیادی با هم نداشت، و وقتی آدرس دقیقشان را به هم گفتند، دیدند انگار یادشان میآید که نمای خانههای هم را هم دیدهاند."
٢. دوم شخص
در این نوع روایت، راوی "تو" است. اینجا نویسنده، ما را در تمام اتفاقات شریک میکند. انگار که دستمان را میگیرد و ما را به وسط ماجرا میکشاند. نویسنده به خواننده تلقین میکند که تو در ماجرا بودهای و تمام اتفاقات را دیده ای.
معروفترین اثر با راوی دوم شخص، "آئورا" نوشته کارلوس فوئنتس است:
"ایستاده به انتظار اتوبوس، تاریخها را مرور میکنی که باید حاضر و آماده بر نوک زبانت باشد تا شاگردان خوابآلودت احترامت را نگه دارند. اتوبوس نزدیک میشود و تو به نوک کفشهای سیاهت خیره شدهای."
٣. دانای کل
همانطور که از نامش مشخص است، این راوی مانند خدایی در داستان از اتفاقات و افکار و احساسات تمام شخصیتها آگاه است. راوی دانای کل شخصی است خارج از ماجرا که در روایت، حضوری پُررنگ دارد. او ماجرا را گاهی با دیدگاهی تفسیرگرایانه و قضاوتکننده و گاهی هم بیطرفانه برای ما روایت میکند.
راوی داستان "یک الف آدم چند وجب زمین میخواهد؟" از تولستوی دانای کل است:
"دو خواهر چای را تمام کردند، کمی هم راجع به لباس حرف زدند و بعد هم بساط چای را جمع کردند و به قصد خواب دراز شدند. غافل از اینکه شیطان پشت اجاق دیواری نشسته و لام تا کام حرفهایشان را شنیده."
۴. سوم شخص محدود به ذهن
در این نوع روایت راوی، ماجرا را از درون ذهن یکی از شخصیتهای داستان برایمان تعریف میکند. تفاوت نظرگاه سوم شخص محدود به ذهن با دانای کل در این است که این راوی برخلاف دانای کل فقط در جریان افکار و احساسات و اتفاقات یکی از شخصیتهای داستان است و ماجرا را از چشم او به ما نشان میدهد. پس راوی این داستان "او" است. به این نوع زاویه دید "دانای کل محدود" هم میگویند.
این نوع راوی را در داستان "خانهی خوبرویان خفته" نوشته یاسوناری کاواباتا استفاده شده:
"زن به داخل اتاق مجاور نگاه کرد. طوری این کار را انجام داد که انگار همیشه عادت داشت از در نیمه باز، به داخل بنگرد. پشت زن به اگوچی بود و هر چند چیز غیرمعمول در او به چشم اگوچی نمیخورد، ولی با این حال اگوچی حس غریبی داشت."
۵. سوم شخص عینی یا نمایشی
در این نوع روایت، انگار که ماجرا را از لنز دوربینی کار گذاشته شده در صحنه ی داستان میبینیم. یعنی از افکار و احساسات و اتفاقات، اسم شخصیتها، نام مکانها و هیچ چیز دیگری خبردار نمیشویم مگر آن که توسط خود شخصیتها بیان شوند یا روی دهند. در این نوع روایت بازگشت به گذشته (flashback) نداریم و راوی کاملاً بیطرفانه و به دور از هرگونه قضاوت، ماجرا را روایت میکند. به این نوع نظرگاه "سوم شخص دوربینی" هم گفته میشود.
ارنست همینگوی داستان "تپه هایی چون فیل های سفید" را با استفاده از راوی سوم شخص عینی نوشته است:
"زن دو گیلاس و دو زیر گیلاسی ماهوتی آورد. زیر گیلاسیها و دو گیلاس را روی میز گذاشت و به مرد و دختر نگاه کرد. دختر به دوردست، به خط تپهها، چشم دوخته بود. تپهها زیر آفتاب سفید میزد و اطرافشان قهوهای و خشک بود. دختر گفت: «مثل فیلهای سفیدند.»
مرد گیلاس خود را سر کشید: «من هیچوقت تپهی سفید ندیدهام.»
-چشم دیدن نداری.
مرد گفت: «دارم. حرف تو که چیزی را ثابت نمیکند.»
۶. بدون راوی:
گاهی داستان هیچ روایتکنندهای ندارد و خواننده از طریق مکالمات بین شخصیتها یا نامهنگاریها در جریان داستان قرار میگیرد. در این نوع داستانها فقط دیالوگ و گفتوگو بین شخصیتها یا نامههایی که با هم ردوبدل کردهاند نوشته شده است.
مثل داستان "جناب آقای رییس جمهور" نوشتهی گیب هادسون که کل داستان در قالبِ نامه روایت میشود:
"جناب آقای رییس جمهور
انگار همین دیروز بود، قربان. بله قربان، روزی که باهم آشنا شدیم، پیش چشمانم برق میزند. مثل یک فانوس دریایی وسط دریای طوفانی زندگیام."
٧. نظرگاه جمعی
در این نوع روایت، داستان از زبان چندین نفر روایت میشود و راویِ داستان "ما" است.
مانند داستان "یک گل سرخ برای امیلی" نوشتهی ویلیام فاکنر:
"ما در آن موقع نمیگفتیم که میس امیلی دیوانه است. ما خیال میکردیم که باید این کار را بکند. ما تمام جوانهایی را که پدرش از او رانده بود به یاد داشتیم، و چون دیگر کسی نمانده بود، میگفتیم باید هم به کسی که او را غارت کرده است دو دستی بچسبد، همان طور که همه میچسبیدند."
٨. راوی مرکب
در این نوع نظرگاه، روایت از زبان چندین نفر نقل میشود. مزیت این زاویه دید این است که خواننده میتواند ماجرا را از دیدگاههای مختلف ببیند و در مورد آن قضاوت کند.
راوی داستان از هر نوع که باشد (به جز سوم شخص نمایشی که در آن وارد درونیات شخصیتها نمیشویم) میتواند دارای یک سری خصوصیات باشد:
١. راوی قضاوتگر
یعنی اتفاقات را تحلیل میکند و در مورد آن ها نظر میدهد.
٢. راوی بیطرف
نقطه ی مقابل راوی قضاوتگر است و فقط ماجرا را روایت میکند.
٣. راوی قابل اعتماد
مخاطب بر اساس شواهد و شخصیت داستان از ابتدا به گفتههای او اعتماد میکند و می داند هرچه این راوی میگوید حقیقت است. مانند راوی دانای کل.
۴. راوی غیر قابل اعتماد
با توجه به توصیفات و رفتارهای شخصیت، مخاطب متوجه میشود که راوی قابل اعتماد نیست. مثل وقتهایی که راوی روانپریش یا کودک و یا دروغگوست. این نوع راوی در نوشتههای مدرن بیشتر استفاده میشود.
نویسنده قبل از نوشتن داستان باید با دقت و فکر، نظرگاه داستان خود را انتخاب کند و طبق آن لحن داستان را بسازد. خواننده، داستان را از طریق راوی میبیند و قضاوت میکند.
برای پی بردن به اهمیّت انتخاب راوی، به یکی از داستانهایی که خواندهاید فکر کنید. تصور کنید که اگر ماجرا از زبان شخصیت دیگری در داستان نقل شود، چقدر میتواند روی دیدگاه مثبت یا منفی شما نسبت به اتفاقات و برخی شخصیتها تاثیر بگذارد؟
دیدگاه ها
برای ارسال دیدگاه وارد شوید.